کل احادیث کتاب شریف اصول کافی در 130 پست ،جهت دسترسی علاقه مندان به فایل ورد این احادیث در این مجموعه قرار داده شده است .جهت دسترسی به کل کتاب و تمامی قسمتها بر روی لینک ذیل کلیک نمائید
فایل ورد کل کتاب شریف اصول کافی
جهت دسترسی به یکصد جلد کتاب عرفانی بر روی لینک ذیل کلیک نمائید :
یکصد جلد کتاب عرفانی و اشعار کلیه شاعران کلاسیک ایران
باب شخص دو زبان و دو رو
باب ذی اللسانین
1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَوْنٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ لَقِیَ الْمُسْلِمِینَ بِوَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ
اصول کافی جلد 4 صفحه :42 روایة :1
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر که با مسلمانان به دورو و دو زبان برخورد کند، روز قیامت بیاید در حالیکه برای او دو زبان از آتش باشد.
شرح مقصود کسانی هستند که برای جلب نفع دنیوی نزد هر کسی مطابق تمایلات او سخن گویند و باصطلاح معروف نان را بنرخ روز خورند، و اینکار باعث حقیقت پوشی ها و حق کشیهای زیادی گردد و بقول علامه مجلسی (ره ) و دیگران این عین نفاق است .
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی شَیْبَةَ عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذَا وَجْهَیْنِ وَ ذَا لِسَانَیْنِ یُطْرِی أَخَاهُ شَاهِداً وَ یَأْکُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِیَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِیَ خَذَلَهُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :43 روایة :2
حضرت باقر علیه السلام فرمود: چه بد بنده ایست آن بنده ایکه دارای دو رو و دو زبان است ، در حضور برادرش او را ستایش کند (و یا در تمجید او از حد بگذراند) و در پشت سر او را بخورد یعنی غیبت او کند چنانچه خدایتعالی فرماید: ((و غیبت نکند برخی از شما برخی را آیا دوست دارد یکی از شما که بخورد گوشت برادر مرده خویش را، همانا خوش دارید آنرا)) (سوره حجرات آیه 12)
3- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ع یَا عِیسَی لِیَکُنْ لِسَانُکَ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ لِسَاناً وَاحِداً وَ کَذَلِکَ قَلْبُکَ إِنِّی أُحَذِّرُکَ نَفْسَکَ وَ کَفَی بِی خَبِیراً لَا یَصْلُحُ لِسَانَانِ فِی فَمٍ وَاحِدٍ وَ لَا سَیْفَانِ فِی غِمْدٍ وَاحِدٍ وَ لَا قَلْبَانِ فِی صَدْرٍ وَاحِدٍ وَ کَذَلِکَ الْأَذْهَانُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :43 روایة :3
عبدالرحمن بن حماد در حدیثی مرفوع (که آنرا بمعصوم رسانده است ) گوید: خدای تبارک و تعالی بعیسی بن مریم فرمود: ای عیسی باید که زبانت در پنهانی و آشکار یک زبان باشد، و هم چنین دلت ، همانا من تو را از نفس خودت میترسانم و چون من آگاهی (برای تو) کافی است ، دو زبان در یکدهان نشاید، و دو شمشیر در یک غلاف نگنجد، و دو دل در یک سینه نباشد، نهاد انسان نیز این چنین است که (دو عقیده مخالف در یکذهن نتواند جایگیر شود.)
باب قهر کردن و جدائی از برادر دینی
باب الهجرة
1- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِیعِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ رَفَعَهُ قَالَ فِی وَصِیَّةِ الْمُفَضَّلِ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لَا یَفْتَرِقُ رَجُلَانِ عَلَی الْهِجْرَانِ إِلَّا اسْتَوْجَبَ أَحَدُهُمَا الْبَرَاءَةَ وَ اللَّعْنَةَ وَ رُبَّمَا اسْتَحَقَّ ذَلِکَ کِلَاهُمَا فَقَالَ لَهُ مُعَتِّبٌ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ هَذَا الظَّالِمُ فَمَا بَالُ الْمَظْلُومِ قَالَ لِأَنَّهُ لَا یَدْعُو أَخَاهُ إِلَی صِلَتِهِ وَ لَا یَتَغَامَسُ لَهُ عَنْ کَلَامِهِ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ إِذَا تَنَازَعَ اثْنَانِ فَعَازَّ أَحَدُهُمَا الْآخَرَ فَلْیَرْجِعِ الْمَظْلُومُ إِلَی صَاحِبِهِ حَتَّی یَقُولَ لِصَاحِبِهِ أَیْ أَخِی أَنَا الظَّالِمُ حَتَّی یَقْطَعَ الْهِجْرَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ صَاحِبِهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی حَکَمٌ عَدْلٌ یَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :43 روایة :1
در وصیت مفضل است که (گوید:) شنیدم از حضرت صادق علیه السلام می فرمود: از هم جدا نشوند دو مرد بصورت قهر کردن جز اینکه یکی از آندو سزاوار بیزاری (خدا و رسولش از وی ) و لعنت (یعنی دوری از رحمت حق ) گردد، و چه بسا که هر دوی آنها سزاور آن شوند، معتب (که یکی از دوستان مخصوص آنحضرت بود) عرض کرد: خدا مرا بقربان تو گرداند! آنکه ظالم و ستمکار است این سزای اوست ، اما مظلوم چه جرمی دارد (که سزاوار بیزاری و لعنت شود؟) فرمود: برای آنکه برادر خود را بآشتی و پیوست با خود دعوت نمی کند، و از گفتار او صرفنظر نمی کند (و آنرا نشنیده نمی گیرد) شنیدم پدرم می گفت : هرگاه دو تن با هم ستیزه کنند و یکی بر دیگری غالب آید، باید آن ستمدیده و مظلوم نزد رفیق ستمگر خود رود و باو بگوید: ای برادر من ستمکارم ، تا جدائی میانه او و رفیقش از بین برود، پس خدای تبارک و تعالی حکیم و عادل است و داد مظلوم را از ظالم بستاند.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا هِجْرَةَ فَوْقَ ثَلَاثٍ
اصول کافی جلد 4 صفحه :44 روایة :2
حضرت صادق علیه السلام فرمود: که رسول خدا (ص ) فرموده : بیش از سه روز جدائی و قهر کردن روا نیست .
شرح :
مجلسی علیه الرحمة گوید: ظاهر این حدیث اینست که اگر میانه دو برادر ایمانی در اثر کوتاهی کردن در آداب معاشرت کدورت و نقاری پیدا شد و سر انجام بقهر و جدائی کشید نباید بیش از سه روز ادامه دهند، و اما در آن سه روز ظاهرا عفو شده است و آن سبب تسکین غضب و بدخلقی در این مدت است ، با اینکه دلالت آن برجواز ادامه تا سه روز بمفهوم حدیث است و دلالت مفهوم (و استدلال بآن ) ضعیف است .
و (باید دانست که ) اینگونه اخبار مخصوص است بغیر بدعت گذاران و هوا پرستان و آنان که برگناه خو گرفته اند و رها نمی کنند، و گرنه قهر و جدائی از آنان مطلوب و این خود یکنوع نهی از منکر است .
3- حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَصْرِمُ ذَوِی قَرَابَتِهِ مِمَّنْ لَا یَعْرِفُ الْحَقَّ قَالَ لَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَصْرِمَهُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :44 روایة :3
ابو بصیر گوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم : از مردیکه از خویشاوندش بخاطر اینکه مذهب حق را نمی شناسند (و شیعه نیستند) ببرد (و قطع مراوده کند)؟ فرمود: سزاوار نیست که از آنها ببرد.
4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ عَمِّهِ مُرَازِمِ بْنِ حَکِیمٍ قَالَ کَانَ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا یُلَقَّبُ شَلَقَانَ وَ کَانَ قَدْ صَیَّرَهُ فِی نَفَقَتِهِ وَ کَانَ سَیِّئَ الْخُلُقِ فَهَجَرَهُ فَقَالَ لِی یَوْماً یَا مُرَازِمُ وَ تُکَلِّمُ عِیسَی فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ أَصَبْتَ لَا خَیْرَ فِی الْمُهَاجَرَةِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :45 روایة :4
مرازم بن حکیم گوید: یکی از اصحاب ما که بلقب شلقان او را میخواندند (و نامش عیسی بود) در خانه حضرت صادق علیه السلام بود، و حضرت او را ناظر بر خرج خانه خود کرده بود (یا خرج او را میداد). مردی بد اخلاق بود، (و بدین سبب ) مرازم با او قهر کرده بود، (مرازم گوید:) روزی حضرت صادق علیه السلام بمن فرمود: ای مرازم آیا با عیسی سخن می گوئی (و با او آشتی کرده ای )؟ عرض کردم : آری ، فرمود: خوب کردی در قهر خیری نیست .
5- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ أَبِی ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَیُّمَا مُسْلِمَیْنِ تَهَاجَرَا فَمَکَثَا ثَلَاثاً لَا یَصْطَلِحَانِ إِلَّا کَانَا خَارِجَیْنِ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمَا وَلَایَةٌ فَأَیُّهُمَا سَبَقَ إِلَی کَلَامِ أَخِیهِ کَانَ السَّابِقَ إِلَی الْجَنَّةِ یَوْمَ الْحِسَابِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :45 روایة :5
داود بن کثیر گوید: حضرت صادق علیه السلام می فرمود: پدرم فرمود: که رسولخدا (ص ) فرموده است : هر دو نفر مسلمانیکه از همدیگر قهر کنند و سه روز بر آنحال بمانند و با هم آشتی نکنند هر دو از اسلام بیرون روند، و میانه آنهاپیوند دوستی دینی نباشد، پس هر کدام از آندو بسخن گفتن با برادرش پیشی گرفت ، او در روز حساب پیشرو به بهشت باشد.
6- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ الشَّیْطَانَ یُغْرِی بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ مَا لَمْ یَرْجِعْ أَحَدُهُمْ عَنْ دِینِهِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ اسْتَلْقَی عَلَی قَفَاهُ وَ تَمَدَّدَ ثُمَّ قَالَ فُزْتُ فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً أَلَّفَ بَیْنَ وَلِیَّیْنِ لَنَا یَا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِینَ تَأَلَّفُوا وَ تَعَاطَفُوا
اصول کافی جلد 4 صفحه :45 روایة :6
حضرت باقر علیه السلام فرمود: همانا شیطان میان دو مؤ من دشمنی اندازد و تا یکی از آن دو از دین برنگردد (آندو را رها نکند)، و همینکه چنین کردند بپشت بخوابد و دراز کشد، و سپس گوید: کامیاب شدم ، پس خدا رحمت کند مردیرا که میانه دو تن از دوستان ما الفت اندازد، ای گروه مؤ منین باهم انس و الفت گیرید و با هم مهربانی کنید.
7- الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَحْفُوظٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا یَزَالُ إِبْلِیسُ فَرِحاً مَا اهْتَجَرَ الْمُسْلِمَانِ فَإِذَا الْتَقَیَا اصْطَکَّتْ رُکْبَتَاهُ وَ تَخَلَّعَتْ أَوْصَالُهُ وَ نَادَی یَا وَیْلَهُ مَا لَقِیَ مِنَ الثُّبُورُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :45 روایة :7
حضرت صادق علیه السلام فرمود: پیوسته شیطان تا دو مسلمان باهم قهر هستند شادمان است ، و همینکه با هم آشتی کنند زانوهایش بلرزد و بندهایش از هم جدا شود و فریاد زند: ای وای بر او (مقصود از او خود شیطان است بشرحی که یاید) از آنچه بدو رسد از هلاکت .
شرح :
فیض علیه الرحمة گوید: اینکه حضرت در گفتار شیطان در ((یاویله )) و ((لقی )) از تکلم التفات بغیب فرمود برای برکناری داشتن نفس شریف خود از اینکه در عبارت نسبت شر بآن دهد اگر چه در معنی منسوب بدیگری است و نظیر آن در کلام شایع است (پایان کلام فیض ره )
و جرزی در نهایة گوید: در حدیث آمده : که چون آدمیزاد آیه سجده خواند و بسجده رود شیطان بکناری رود و گریان شود و گوید: ((یاویله )) ای وای براو تا آنکه گوید: و معنی آن ای وای من وای اندوه من وای هلاکت من وای عذاب من نزد من بیا که اینک زمان توانست ، و اینکه اضافه فرمود ((ویل )) را بضمیر غایب و ((ویله )) گفت (با اینکه یا ویلی بصورت متکلم گفته شود) از نظر حمل بر معنی است و عدول از حکایت گفتار ابلیس ((یاویلی )) فرمود برای اینکه نخواسته است ((ویل )) را بخود نسبت دهد.
باب قطع رحم
بَابُ قَطِیعَةِ الرَّحِمِ
1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی حَدِیثٍ أَلَا إِنَّ فِی التَّبَاغُضِ الْحَالِقَةَ لَا أَعْنِی حَالِقَةَ الشَّعْرِ وَ لَکِنْ حَالِقَةَ الدِّینِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :46 روایة :1
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که رسولخدا (ص ) در ضمن حدیثی فرمود: هر آینه بدرستیکه در دشمنی کردن با یکدیگر ستردن و از بن برکندن است ، مقصودم ستردم مو نیست ، ولی ستردن دین است .
توضیح :
مجلسی علیه الرحمة گوید بجهت اینکه مصنف کتاب (شیخ کلینی ره ) این حدیث رادر این باب آورده این است که دشمنی کردن با یکدیگر شامل ارحام نیز می باشد، یا برای اینستکه حالقه (ستردن ) در اخبار دیگر بقطع رحم تفسیر شده است .
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اتَّقُوا الْحَالِقَةَ فَإِنَّهَا تُمِیتُ الرِّجَالَ قُلْتُ وَ مَا الْحَالِقَةُ قَالَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :46 روایة :2
حذیفه بن منصور گوید: حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: از حالقه بپرهیزید زیرا که آن مردادن را میمیراند (و نابودی میکشاند) عرض کردم : حالقه چیست ؟ فرمود: قطع رحم است .
3- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ إِخْوَتِی وَ بَنِی عَمِّی قَدْ ضَیَّقُوا عَلَیَّ الدَّارَ وَ أَلْجَئُونِی مِنْهَا إِلَی بَیْتٍ وَ لَوْ تَکَلَّمْتُ أَخَذْتُ مَا فِی أَیْدِیهِمْ قَالَ فَقَالَ لِیَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ سَیَجْعَلُ لَکَ فَرَجاً قَالَ فَانْصَرَفْتُ وَ وَقَعَ الْوَبَاءُ فِی سَنَةِ إِحْدَی وَ ثَلَاثِینَ وَ مِائَةٍ فَمَاتُوا وَ اللَّهِ کُلُّهُمْ فَمَا بَقِیَ مِنْهُمْ أَحَدٌ قَالَ فَخَرَجْتُ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ قَالَ مَا حَالُ أَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ قُلْتُ لَهُ قَدْ مَاتُوا وَ اللَّهِ کُلُّهُمْ فَمَا بَقِیَ مِنْهُمْ أَحَدٌ فَقَالَ هُوَ بِمَا صَنَعُوا بِکَ وَ بِعُقُوقِهِمْ إِیَّاکَ وَ قَطْعِ رَحِمِهِمْ بُتِرُوا أَ تُحِبُّ أَنَّهُمْ بَقُوا وَ أَنَّهُمْ ضَیَّقُوا عَلَیْکَ قَالَ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :47 روایة :3
برخی از اصحاب ما گوید: که بحضرت صادق عرض کردم : برادران و عموزادگانم خانه ام را بر من تنک کرده و از همه آن خانه مرا بیک اطاق آن پناهنده کرده اند، و من چنانچه در این باره اقدام کنم آنچه در دست آنها است میگیرم ؟ گوید: آنحضرت فرمود: صبر کن زیرا خداوند برایت گشایشی فراهم کند، گوید: من منصرف شدم ، و وبائی در سال صد و سی و یک بیامد و بخدا سوگند همگی آنها مردند و یکنفر از آنها باقی نماند، گوید: من بیرون آمدم (و بنزد آنحضرت رفتم ) همینه بر او وارد شدم فرمود: حال اهل خانه ات چطور است ؟ عرض کردم : بخدا سوگند همه آنها مردند، و یک نفر از آنها زنده نماند، فرمود: این برای آن کاری بود که بتو کردند، و برای آن آزاریکه بتو رساندند و قطع رحمیکه کردند نابود شدند، آیا میخواست که زنده باشندذ و بر تو تنگ بگیرند؟ عرض کردم : آری بخدا سوگند.
توضیح :
مجلسی (ره ) گوید: گفتار آنحضرت ((بعقوقهم )) متعلق است به ((بتروا)) که بنابراین ترجمه آن چنین می شود: و بواسطه آزاریکه کردند نابود شدند، و تو از قطع رحم آنها بپرهیز (پایان کلام مجلسی ره ) ولی ظاهر عبارت چنان بود که ترجمه شد و من وجهی بر این حمل ندیدم لذا از تغییر ظاهر عبارت در ترجمه خود داری شد.
4- عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع ثَلَاثُ خِصَالٍ لَا یَمُوتُ صَاحِبُهُنَّ أَبَداً حَتَّی یَرَی وَبَالَهُنَّ الْبَغْیُ وَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْیَمِینُ الْکَاذِبَةُ یُبَارِزُ اللَّهَ بِهَا وَ إِنَّ أَعْجَلَ الطَّاعَةِ ثَوَاباً لَصِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِنَّ الْقَوْمَ لَیَکُونُونَ فُجَّاراً فَیَتَوَاصَلُونَ فَتَنْمِی أَمْوَالُهُمْ وَ یُثْرُونَ وَ إِنَّ الْیَمِینَ الْکَاذِبَةَ وَ قَطِیعَةَ الرَّحِمِ لَتَذَرَانِ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ مِنْ أَهْلِهَا وَ تَنْقُلُ الرَّحِمَ وَ إِنَّ نَقْلَ الرَّحِمِ انْقِطَاعُ النَّسْلِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :47 روایة :4
حضرت باقر علیه السلام فرمود: در کتاب علی علیه السلام استکه : سه خصلت استکه هر که دارا باشد نمیرد تاوبال آنرا ببیند: ستم ، و قطع رحم ، قسم دروغ که بدان با خدا بجنگ رود، و هر آینه آن طاعتیکه ثواب و اجرش زودتر برسد صله رحم است ، و براستی (چه بسا) مردمیکه از حق روگردانند و با هم پیوند کنند (و صله رحم کنند) پس اموالشان زیاد شود و ثروتمند گردند. و بدرستیکه قسم دروغ و قطع رحم خانه ها را ویران و خالی از اهل و خانمان کند، و خویشاوندی را از جابر کند، و از جای برکندن خویشی مایه قطع نسل گردد.
5- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ عَنْبَسَةَ الْعَابِدِ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ فَشَکَا إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَقَارِبَهُ فَقَالَ لَهُ اکْظِمْ غَیْظَکَ وَ افْعَلْ فَقَالَ إِنَّهُمْ یَفْعَلُونَ وَ یَفْعَلُونَ فَقَالَ أَ تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُمْ فَلَا یَنْظُرَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ
اصول کافی جلد 4 صفحه :48 روایة :5
عنبسة بن عابد گوید: مردی نزد حضرت صادق علیه السلام آمد و از نزدیکان (و خویشان ) خود بآنحضرت شکایت کرد، حضرت به وی فرمود: خشمت را فرو نشان و بکن (یعنی دائما خشمت را فرو نشان و در صدد انتقام برمیا) عرض کرد: آنها میکنند (آنچه می خواهند) و میکنند (و شما بمن دستور فرو نشاندن خشمم را میدهی ؟) فرمود: آیا تو هم می خواهی مانند آنان باشی تا خدا توجهی بشما نکند.
شرح :
مجلسی (ره ) گوید: یعنی خدا رحمت خود را از همه شما در دنیا و آخرت باز دارد؟ و اما اگر با آنها پیوند کردی (و صله رحم کردی ) یا اینست که باز گردند (و دست از آزار تو بردارند) پس رحمت حق شامل همه شما گردد و تو بآن سزاوارتری و حظت بیشتر است ، و یا اینستکه بازگشت نکنند، پس رحمت حق مخصوص تو گردد و هیچ انتقامی برای تو بهتر از این نیست .
6- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَقْطَعْ رَحِمَکَ وَ إِنْ قَطَعَتْکَ
اصول کافی جلد 4 صفحه :48 روایة :6
حضرت صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا (ص ) فرموده : قطع رحم خود مکن اگر چه او از تو قطع کند.
7- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی خُطْبَتِهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ فَقَامَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْکَوَّاءِ الْیَشْکُرِیُّ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ وَ تَکُونُ ذُنُوبٌ تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ فَقَالَ نَعَمْ وَیْلَکَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ إِنَّ أَهْلَ الْبَیْتِ لَیَجْتَمِعُونَ وَ یَتَوَاسَوْنَ وَ هُمْ فَجَرَةٌ فَیَرْزُقُهُمُ اللَّهُ وَ إِنَّ أَهْلَ الْبَیْتِ لَیَتَفَرَّقُونَ وَ یَقْطَعُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَیَحْرِمُهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ أَتْقِیَاءُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :48 روایة :7
ابو حمزه ثمالی گوید: امیرالمومنین علیه السلام در خطبه فرمود: پناه میبرم بخدا از گناهانیکه در نابودی (گنه کار) شتاب کنند، عبدالله بن کواء یشکری برخواست و گفت : ای امیرالمؤ منان مگر گناهانی هم هست که در نابودی شتاب کنند؟ فرمود: آری وای بر تو آن قطع رحم است ، هر آینه (چه بسا) خاندانی هستند که گردهم آیند و یاری هم کنند و با اینکه از حق دورند خداوند بآنها روزی دهد، و (چه بسا) خاندانیکه از هم جدا شوند و از همدیگر ببرند پس خدا آنها را محروم (از روزی ) کند با اینکه پرهیزکارند.
8- عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا قَطَّعُوا الْأَرْحَامَ جُعِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :48 روایة :8
حضرت باقر علیه السلام فرمود: که امیرالمؤ منین علیه السلام فرموده : هرگاه مردمان قطع رحم کنند اموال (و ثروتها) در دست اشرار قرار گیرد.
شرح :
مجلسی علیه الرحمة گوید: و این بتجربه رسیده است و یکی از اسبابش اینستکه باهم مخاصمه و نزاع کنند و نزد حکام جور و ظلمه بمرافعه میروند، پس اموال خود را با آنها رشوه دهندو در نتیجه بآنها منتقل شود، و نیز هنگامیکه باهم نزاع کردند و همدیگر را کمک نکردند اشرار بر آنها مسلط کردند و آن اموال را از دست آنها بگیرند.
باب عقوق و آزردن پدر و مادر
بَابُ الْعُقُوقِ
1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَدِیدِ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَدْنَی الْعُقُوقِ أُفٍّ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ شَیْئاً أَهْوَنَ مِنْهُ لَنَهَی عَنْهُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :49 روایة :1
حضرت صادق علیه السلام فرمود: کمترین آزار (به پدر و مادر) گفتن اف (به آنها) است ، و اگر خدای عزوجل چیزی را آسان تر و خوارتر از آن میدانست از آن نهی می فرمود.
توضیح :
اشاره است بگفتار خدایتعالی که در سوره اسراء آیه 23 فرماید: ((فا تقل لها اف ....)) پس به آن دو (یعنی پدر و مادر) اف مگو و نهیب نزن بر ایشان ، و اف کلمهیای است که درکراهت و ضجر استعمال شود، یعنی گوینده آن بواسطه بدی حال و کراهت از چیزی آنرا بر زبان جاری کند.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کُنْ بَارّاً وَ اقْتَصِرْ عَلَی الْجَنَّةِ وَ إِنْ کُنْتَ عَاقّاً فَظّاً فَاقْتَصِرْ عَلَی النَّارِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :49 روایة :2
رسول خدا (ص ) فرمود: (با پدر و مادر) نیکو رفتار باش و در بهشت جایگزین شو و اگر عاق و جفا کاری با آتش (دوزخ ) بساز.
3- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ صَالِحٍ الْحَذَّاءِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کُشِفَ غِطَاءٌ مِنْ أَغْطِیَةِ الْجَنَّةِ فَوَجَدَ رِیحَهَا مَنْ کَانَتْ لَهُ رُوحٌ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ إِلَّا صِنْفٌ وَاحِدٌ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْهِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :49 روایة :3
یعقوب بن شعیب گوید: حضرت صادق علیه السلام فرمود: چون روز قیامت شود، پرده از پرده های بهشت را کنار زنند، پس هر جانداری بوی آنرا از مسافت پانصد سال ران بشنود، جز یکدسته ، عرض کردم : آنها کیانند؟ فرمود: عاق والدین خود.
4- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حَتَّی یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ وَ إِنَّ فَوْقَ کُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقاً حَتَّی یَقْتُلَ الرَّجُلُ أَحَدَ وَالِدَیْهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَلَیْسَ فَوْقَهُ عُقُوقٌ
اصول کافی جلد 4 صفحه :49 روایة :4
رسولخدا (ص ) فرمود: بالای نیکی هر نیکوکاری نیکی است تا آنکه انسان در راه خدا کشته شود، و چون در راه خدا کشته شد دیگر بالای آن نیکی (و عملی بهتر) نیست ، و بالای هر آزردنی آزردنی است ، تا آنکه کسی یکی از پدر و مادر خود را بکشد، و چون چنین کرد بالاتر از آن آزردنی نیست .
5- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ نَظَرَ إِلَی أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاةً
اصول کافی جلد 4 صفحه :50 روایة :5
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر کس به پدر و مادر خود نظر دشمنی کند در صورتیکه آندو باو ستم (نیز) کرده باشند، خداوند نمازش را نپذیرد.
شرح :
یعنی در صورت ستم باو نیز قبول نشود تا چه رسد باینکه نیکی باو کنند.
6- عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُرَاتٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی کَلَامٍ لَهُ إِیَّاکُمْ وَ عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ فَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عَامٍ وَ لَا یَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا شَیْخٌ زَانٍ وَ لَا جَارُّ إِزَارِهِ خُیَلَاءَ إِنَّمَا الْکِبْرِیَاءُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
اصول کافی جلد 4 صفحه :50 روایة :6
حضرت باقر علیه السلام فرمود: که رسولخدا (ص ) در ضمن سخنی از سخنان خود فرمود: بپرهیز از آزردن پدر و مادر، زیرا بوی بهشت از مسافت هزار سال شنیده شود، ولی عاق والدین و بپرهیزید از آزردن پدر و مادر، زیرا بوی بهشت از مسافت هزار سال شنیده شود، ولی عاق والدین و قطع کننده رحم و پیر مرد زنا کار و آنکه جامه اش را از روی تکبر و بزرگ منشی (بلند کند که ) بر زمین کشد آنرا نشنوند، و جز این نیست که کبریاء و بزرگی از آن پروردگار جهانیانست .
7- عَنْهُ عَنْ یَحْیَی بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ السُّلَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ شَیْئاً أَدْنَی مِنْ أُفٍّ لَنَهَی عَنْهُ وَ هُوَ مِنْ أَدْنَی الْعُقُوقِ وَ مِنَ الْعُقُوقِ أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَی وَالِدَیْهِ فَیُحِدَّ النَّظَرَ إِلَیْهِمَا
اصول کافی جلد 4 صفحه :50 روایة :7
حضرت صادق علیه السلام فرمود: اگر خداوند چیزی را (در آزردن پدر و مادر) کمتر از اف می دانست از آن نهی میکرد، و آن کمترین مراتب آزردن است ، و از جمله آزردن است که کسی به پدر و مادر خود خیره نگاه کند.
8- عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ أَبِی نَظَرَ إِلَی رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ یَمْشِی وَ الِابْنُ مُتَّکِئٌ عَلَی ذِرَاعِ الْأَبِ قَالَ فَمَا کَلَّمَهُ أَبِی ع مَقْتاً لَهُ حَتَّی فَارَقَ الدُّنْیَا
اصول کافی جلد 4 صفحه :50 روایة :8
حضرت باقر علیه السلام فرمود: پدرم بمردی نگاه کرد که پسرش بهمراه او بود و آن پسر بشانه پدرش تکیه کرده بود، فرمود: پدرم با آن پسر از بدی آن کارش سخن نگفت تا از دنیا رفت .
9- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَدِیدِ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَدْنَی الْعُقُوقِ أُفٍّ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَیْسَرَ مِنْهُ لَنَهَی عَنْهُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :51 روایة :9
حضرت صادق علیه السلام فرمود: کمترین آزردن پدر و مادر گفتن اف است ، و اگر خداوند چیزی را آسانتر از آن میدانست از آن نهی میفرمود.
باب بیزاری از نسبت
بَابُ الِانْتِفَاءِ
1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَفَرَ بِاللَّهِ مَنْ تَبَرَّأَ مِنْ نَسَبٍ وَ إِنْ دَقَّ
اصول کافی جلد 4 صفحه :51 روایة :1
حضرت صادق علیه السلام فرمود: آن کس که از نسب خود اگر چه پست باشد بیزاری جوید بخدا کافر شده است .
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَفَرَ بِاللَّهِ مَنْ تَبَرَّأَ مِنْ نَسَبٍ وَ إِنْ دَقَّ
اصول کافی جلد 4 صفحه :51 روایة :2
(این حدیث نیز مانند حدیث اول است )
3- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ رِجَالٍ شَتَّی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُمَا قَالَا کُفْرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ الِانْتِفَاءُ مِنْ حَسَبٍ وَ إِنْ دَقَّ
اصول کافی جلد 4 صفحه :51 روایة :3
جمع زیادی از راویان حدیث از حضرت باقر و حضرت صادق علیهماالسلام روایت کرده اند که فرمودند: انکار نسب کفر بخدای عظیم است اگر چه آن نسب پست و کم ارزش باشد.
باب کسیکه مسلمانان را آزار کند و خوارشان شمارد
بَابُ مَنْ آذَی الْمُسْلِمِینَ وَ احْتَقَرَهُمْ
1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِیَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ آذَی عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَ لْیَأْمَنْ غَضَبِی مَنْ أَکْرَمَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ مِنْ خَلْقِی فِی الْأَرْضِ فِیمَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَاحِدٌ مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ لَاسْتَغْنَیْتُ بِعِبَادَتِهِمَا عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقْتُ فِی أَرْضِی وَ لَقَامَتْ سَبْعُ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِینَ بِهِمَا وَ لَجَعَلْتُ لَهُمَا مِنْ إِیمَانِهِمَا أُنْساً لَا یَحْتَاجَانِ إِلَی أُنْسِ سِوَاهُمَا
اصول کافی جلد 4 صفحه :51 روایة :1
هشام بن سالم گوید: شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود: خدای عزوجل فرماید: بجنگ بامن اعلان دهد آنکس که بنده مؤ من مرا بیازارد، و از خشم من آسوده خاطر باشد آنکس که بنده مؤ من مرا گرامی دارد، و اگر در میانه شرق و مغرب زمین آفریده از آفریده هایم جز یک مؤ من و یک پیشوای عادلی با او نباشد، من بعبادت آندو از تمامی آنچه در زمینم آفریدم بی نیاز باشم و هر آینه هفت آسمان و هفت زمین بخاطر او برپا باشند، و برای آندو از ایمانی که دارند آرامشی فراهم سازم که نیازی به آرامش دیگری نداشته باشند.
شرح
مجلسی (ره ) گوید: مقصود از بی نیازی خداوند بعبادت یکمؤ من و یک امام از عبادت دیگران پذیرفتن عبادت آندو است و گرنه خدای متعال غنی بالذات است و نیازی بعبادت هیچکس ندارد، و نیز مقصود از بودن یک مؤ من و یک پیشوا اعم است از اینکه بالفعل آن مؤ من موجود باشد یا بالقوه ، زیرا چه بسا پیمبرانی که مبعوث شدند و تا مدتی کسی بآنها ایمان نیاورد چنانچه در باب کمی عدد مؤ منین گذشت که حضرت ابراهیم علیه السلام یک تنه عبادت خدای را میکرد و کسی با او نبود تا آنکه خداوند او را به اسمعیل و اسحاق ماءنوس کرد، و بعضی گفته اند مقصود بیان حال این امت است پس منافاتی با تنهائی پیمبران گذشته ندارد.
2- عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ مُنْذِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ أَیْنَ الصُّدُودُ لِأَوْلِیَائِی فَیَقُومُ قَوْمٌ لَیْسَ عَلَی وُجُوهِهِمْ لَحْمٌ فَیُقَالُ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ آذَوُا الْمُؤْمِنِینَ وَ نَصَبُوا لَهُمْ وَ عَانَدُوهُمْ وَ عَنَّفُوهُمْ فِی دِینِهِمْ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَی جَهَنَّمَ
اصول کافی جلد 4 صفحه :52 روایة :2
مفضل بن عمر گوید: که حضرت صادق علیه السلام فرمود: چون روز قیامت شود یک منادی ندا کند: کجایند روگردانان از دوستان من ؟ پس دسته ای که صورت آنها گوشت ندارد برخیزند، پس گفته شود: اینهایند آنکسانی که مؤ منین را آزردند، و با آنان دشمنی کردند، و عناد ورزیدند، و آنها را در دینشان با درشتی سرزنش کردند، سپس فرمان شود که آنان را بدوزخ برند.
3- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی
اصول کافی جلد 4 صفحه :52 روایة :3
از حضرت صادق علیه السلام حدیث شده که فرمود: رسول خدا (ص ) فرمود: خدایتعالی فرموده است : هر که بیک دوستی از من اهانت کند، بتحقیق بجنگ با من کمین کرده است .
4- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْکِیناً أَوْ غَیْرَ مِسْکِینٍ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً حَتَّی یَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِیَّاهُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :52 روایة :4
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر که مؤ منی را خوار شمارد چه (آن مؤ من ) مستمند باشد یا غیر مستمند، پیوسته خدای عزوجل او را خوار و دشمن دارد تا آنگاه که از خوار شمردن آن مؤ من برگردد.
5- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ أَنَا أَسْرَعُ شَیْءٍ إِلَی نُصْرَةِ أَوْلِیَائِی
اصول کافی جلد 4 صفحه :53 روایة :5
معلی بن خنیس گوید: شنیدم از حضرت صادق علیه السلام می فرمود: خدای تبارک و تعالی فرماید: هر که بیکدوست من اهانت کند بجنگ بامن کمین کرده ، و من بیاری دوستانم از هر چیز شتابان ترم .
6- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ قَدْ نَابَذَنِی مَنْ أَذَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ
اصول کافی جلد 4 صفحه :53 روایة :6
و نیز گوید: از آنحضرت شنیدم که فرمود: رسول خدا (ص ) فرمود: خدای عزوجل فروموده : آشکارا بجنگ با من برخاسته آنکس که بنده مؤ من مرا خوار کند.
7- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی عَنْ مَوْتِ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :53 روایة :7
حماد بن بشیر گوید: شنیدم از حضرت صادق علیه السلام که فرمود: رسول خدا (ص ) فرموده خدای عزوجل فرماید: هر که بدوستی از من اهانت کند بتحقیق برای جنگ با من کمین کرده است ، و هیچ بنده بچیزی بمن تقرب نجوید که نزد من محبوب تر از آنچه بر او واجب کرده ام باشد، و همانا او بوسیله نماز نافله بمن نزدیک شود تا آنجا که من او را دوست بدارم ، و هنگامی که او را دوست بدارم گوش او شوم همان گوشی که با آن میشنود و چشم او گردم همان چشمی که با آن ببیند، و زبانش شوم همان زبانی که با آن سخن گوید، و دست او گردم ، همان دستی که با آن بگیرد، اگر مرا بخواند اجابتش کنم ، و اگر از من خواهشی کند باو بدهم ، و من در کاریکه انجام دهم هیچگاه تردید نداشته ام مانند تردیدیکه در مرگ مؤ من دارم ، (زیرا) او مرگ را خوش ندارد، و من ناخوش کردن او را.
توضیح
شر این حدیث و پاره توضیحات مربوط بآن در ذیل حدیث 8 بیاید.
8- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص قَالَ یَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَکَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَیْءٍ إِلَی نُصْرَةِ أَوْلِیَائِی وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی عَنْ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَی وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَی غَیْرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَی غَیْرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ وَ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :54 روایة :8
حضرت باقر علیه السلام فرمود: چون پیغمبر (ص ) را بآسمان بردند عرض کرد: پروردگارا حال مؤ من نزد تو چگونه است ؟ فرمود: ای محمد هر که بدوستی از من اهانت کند آشکارا بجنگ من آمده و من بیاری دوستانم از هر چیزی شتابانترم ، و من در هر کاری که انجام دهم آن اندازه تردید ندارم که در باره وفات مؤ من تردید دارم ، او از مرگ بدش آید، و من ناراحت کردن او را خوش ندارم ، و براستی برخی از بندگان مؤ من من هستند که جز توانگری آنانرا اصلاح نکند (و حالشان را نیکو نسازد) و اگر بحال دیگری او را در آورم نابود و هلاک گردد، و برخی از بندگان مؤ من من هستند که جز نداری و فقر آنانرا اصلاح نکند، و اگر او را بحال دیگری بگردانم هر آینه هلاک گردد، و هیچیک از بندگانم بمن تقرب نجوید با عملیکه نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر او واجب کرده ام ، و بدرستیکه بوسیله نماز نافله بمن تقرب جوید تا آنجا که من دوستش دارم ، و چون دوستش دارم آنگاه گوش او شوم که بدان بشنود، و چشمش شوم که بدان ببیند، و زبانش گردم که بدان بگوید، و دستش شوم که بدان برگیرد، اگر بخواندم اجابتش کنم ، و اگر خواهشی از من کند باو بدهم .
شرح
ایندو حدیث از لحاظ معنی از احادیث مشکله است که چند جای آن احتیاج بشرح و توضیح دارد و دانشمندان بزرگوار شیعه هر کدام در خور فهم مردمان شرحی بر آن نگاشته و توضیحاتی داده اند، و ما نیز بنوبه خود با رعایت کمال اختصار ملخصی از آن کلمات را در چند مورد نقل می کنیم :
از جاهائی که مورد بحث در این دو حدیث قرار گرفته است . آنجا که فرماید: ((و ما یتقرب الی عبد بشی ء احب ...)) که از آن استفاده شود که عمل واجب همیشه از لحاظ فضیلت و ثواب برتر از عمل مستحب است لکن مرحوم شهید در قواعد فرموده است : ما جاهائی داریم که از تحت این قاعده خارج است ، مانند بری ء کردن ذمه بدهکار در مقابل مهلت دادن باوکه اولی مستحب است و دومی واجب و اولی فضیلتش در ثواب زیادتر است ، و مانند اعاده نماز واجبی که مکلف خوانده است با جماعت که دومی با اینکه مستحب است بیست و هفت درجه برتر از نماز فرادای واجب است ، و مانند نماز در بقاع شریفه که برتر از غیر آن است بعد هزار برابر تا دوازده برابر دیگر موارد، و در حل آن گفته است : ولی در تمام این موارد در حقیقت مستحب با خود واجب نیست ، و فزونی ثواب بخاطر اینست که مشتمل بر مصلحتی زائد برانجام واجب است نه بخاطر آن قید، و مجلسی (ره ) پس از مناقشاتی در این کلام گوید: ممکن است این اخبار و نظائر آن که دلالت بر برتری واجب بر مستحب کند مخصوص بنوع خودش باشد مانند برتری نماز واجب بر مستحب ، و بنابراین لازم نیاید که رد سلام واجب (مثلا) برتر باشد از یک حج مستحب یا نماز جعفر و یا ساختن پل یا مدرسه بزرگی .
2 در آنجا که فرماید: ((و ما ترددت فی شی ء... در هیچ چیز تردید نکردم مانند تردید در مرگ مؤ من ...)) که نسبت تردید به خدای سبحان احتیاج به تاءویل دارد و در تاءویل آن وجوهی گفته اند یکی اینکه ممکن است تردید اشاره بمحو و اثبات در لوحشان باشد، زیرا اجل و زمان مرگش در یک زمان معینی در لوح نوشته شده ، و آن بنده دعای در تاءخیر آن کند یا صدقه بدهد، و خداوند آنرا محو کرده و مرگش زا بزمان دیگری اندازد، پس این کار همانند کار شخص متردد است و بطور استعاره بر او تردید اطلاق شده
وجه دیگر اینکه مقصود از تردد در حدیث برطرف کردن کراهتی است که بنده از مرک دارد و رفع علاقه او از دنیا که این احتیاج به پیش آوردن حالاتی از جانب پروردگار دارد که یکسره علاقه او را از دنیا بکند و کراهتش را از مرک زائل کند، مانند مرض . پیری . زمینگیری . فقر. و احتیاج . بلاهای ناگهانی و شدید و امثال اینها که تدیجا مرک را بر بنده خدا آسان کند و مشتاق آن گردد و در این حدیث از این معنی تعبیر به تردید شده چون از جهت وصف با کار شخص متردد شبیه است .
3 در معنی جمله که فرماید: ((فاذا اءحببته کنت سمعه ... چون او را دوست داشتم گوش او گردم که بدان بشنود...))که به ظاهر آن نمی شود چنگ زد و نیاز به تاءویل دارد و برخی از صوفیه به ظاهر آن تمسک کرده و قائل به اتحاد و حلول شده اند و از استعارات لطیفه که در بواطن این الفاظ است روی بر تافته و به گمراهی افتاده اند و دیگران را نیز گمراه ساخته اند، با اینکه حلول و اتحاد نزد تمام خردمندان محال است ، و چگونه ممکن است چیزی که با تمام اشیائ در حقیقت و آثار متباین است متحد گردد، در صورتیکه اینان در کفر صریحی که گفته اند از اتحاد و حلول با خصوص عارفان و محبین اکنفا نکرده اند، و خدای سبحان را با همه موجودات حتی سگان و خوکان و قاذورات متحد دانسته اند و پروردگار سبحان منزه است از این گفتار سخیف که هیچ خردمندی حتی قائلین به این گفتار به اتحاد خودشان با این موجودات پست تن در ندهند و اتحاد بوجود ناتوان پستی چون خود را با آنها نپذیرند و خود را برتر از آن دانند تا چه رسد به آفریدگار جهانیان ، و در تاءویل این اخبار که بر طریق استعاره و مجاز وارد شده و مانند آن در قرآن و حدیث و سخنان دانشمندان عرب بسیار است و جوهی گفته اند: اول آنکه اینگونه تعبیرات برای مبالغه در قرب بخدا است و بخاطر بیان تسلط محبت بر ظاهر و باطن و عیان و نهان بنده است ، پس مقصود، واللّه اعلم اینست که چون بنده ام را دوست دارم او را بمقام انس خود بکشم ، و داخل عالم قدس گردانم و اندیشه اش را غرق در اسرار ملکوت کنم ، و حواسش را در تصرف نورانیت انوار جبروت در آورم ، پس قدمش در مقام قرب ثابت گردد، و گوشت و خونش بمحبت آمیخته گردد تا آنجا که یکسره از نفس خود غافل گردد، و اغیار از نظر او پراکنده شوند و من بمنزله گوش و چشمش شوم ، چنانچه در مبالغه محبت بین دو دوست گویند: تو گوش و چشم و دل منی ... دوم آنکه مقصود این باشد که بواسطه شدت محبت بحق تعالی و تخلق باخلاق خدا جلو علام از خود اراده و محبتی ندارد، و نشنود جز آنکه خدا خواهد، و نگاه نکند جز بآنچه خدا دوست دارد... سوم اینکه خداوند سبحان در بدن انسان و قلب و روحش قوای ضعیفه بودیعت نهاده که تمامی آنها در معرض زوال و فنا است ، پس اگر آنها را در پیروی هوای نفس و شهوات جسمانی صرف کرد دستخوش زوال گردد و جز حسرت و ندامت اثری از آنها بجای نماند، و اگر در اطاعت پروردگار و پیروی او بکار برد خداوند آنها را نیرو دهد و تقویت کند تا آنجا که یکسره کامل گردد و ابدی شود و امثال مرگ و کری و کوری و گنگی در او نقصی نیاورد، و چنان شود که در قبر و قیامت نیز همانند این عالم بشنود و ببیند و سخن گوید، چنانچه در حدیث شریفه نبوی است : ((ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل بقوة ربانیه )) و این وجوه را شیخ بهائی قدس سره فرموده و دیگران از او نقل کرده اند.
9- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنِ اسْتَذَلَّ مُؤْمِناً وَ اسْتَحْقَرَهُ لِقِلَّةِ ذَاتِ یَدِهِ وَ لِفَقْرِهِ شَهَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی رُءُوسِ الْخَلَائِقِ
اصول کافی جلد 4 صفحه : 56 روایة :9
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر که مؤ منی را بخاطر نداری و فقرش پست و کوچک شمارد، خداوند روز قیامت او را در برابر خلائق رسوا کند ( و بزشتی شهره سازد)
10- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنْ مُعَاوِیَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَقَدْ أَسْرَی رَبِّی بِی فَأَوْحَی إِلَیَّ مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ مَا أَوْحَی وَ شَافَهَنِی إِلَی أَنْ قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ مَنْ أَذَلَّ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ مَنْ حَارَبَنِی حَارَبْتُهُ قُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ وَلِیُّکَ هَذَا فَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ مَنْ حَارَبَکَ حَارَبْتَهُ قَالَ لِی ذَاکَ مَنْ أَخَذْتُ مِیثَاقَهُ لَکَ وَ لِوَصِیِّکَ وَ لِذُرِّیَّتِکُمَا بِالْوَلَایَةِ
اصول کافی جلد 4 صفحه :56 روایة :10
و از آن حضرت روایت شده که رسول خدا (ص ) فرمود: همانا پروردگار من مرا بآسمان بالا برد، و از پس پرده حجاب بمن وحی کرد آنچه کرد، و بی واسطه با من سخن گفت تا آنکه بمن فرمود: ای محمد هر که دوستی از من خوار کند بجنگ با من کمین کرده ، و آنکه با من جنگ کند با او بجنگم ، گفتم : پروردگارا این دوست تو کیست ؟ من دانستم که هر که با تو بجنگد تو با او بجنگی ؟ بمن فرمود: او آن کسی است که من برای تو و وصیت و فرزندانت بولایت و دوستی از او پیمان گرفته ام .
توضیح
مجلسی (ره ) گوید: مقصود از حجاب و پرده همان حجاب معنوی است که امکان بنده خداو ممکن بودن اوست که مانع از درک حقیقت ربوبیت است ، و بعضی گفته اند: مقصود از حجاب فرشته است ، مقصود از ((مشافهه ))بدون وساطت فرشته است .
11- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مَنِ اسْتَذَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ إِنِّی أُحِبُّ لِقَاءَهُ فَیَکْرَهُ الْمَوْتَ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ وَ إِنَّهُ لَیَدْعُونِی فِی الْأَمْرِ فَأَسْتَجِیبُ لَهُ بِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ
اصول کافی جلد 4 صفحه :57 روایة :11
و نیز از آنحضرت روایت شده که رسول خدا (ص ) فرمود: خدای عزوجل فرموده است : هر که بنده مؤ من مرا خوار پندارد بجنگ آشکار با من برخاسته ، و من تردید نکنم در کاری که انجام دهم مانند تریدیکه درباره بنده مؤ منم دارم ، زیرا من دیدار او را دوست دارم و او از مرگ کراهت دارد، پس من مرگ را از او بگردانم ، و بدرستیکه او مرا در کاری می خواند و من برایش اجابت کنم بچیزی که بهتر است برای او (از آنچه خواسته بود)
شرح
یعنی در برابر دعایش آنچه بصلاح او است باو دهم و همین است معنای اجابت دعا نه اینکه عطای خداوند مطابق خواسته او باشد، زیرا هر چه خواهد برای خیر خود خواهد منتهی گاهی در تشخیص خطا می کند و آخر کار می فهمد که آنچه خداوند باو داده خیر بوده نه آنچه خودش خواسته بود. و معنای آن جمله که فرماید: ((و من تردید نکنم ...)) در ذیل حدیث 8 گذشت مراجعه شود.
کل احادیث کتاب شریف اصول کافی در 130 پست ،جهت دسترسی علاقه مندان به فایل ورد این احادیث در این مجموعه قرار داده شده است .جهت دسترسی به کل کتاب و تمامی قسمتها بر روی لینک ذیل کلیک نمائید
فایل ورد کل کتاب شریف اصول کافی
جهت دسترسی به یکصد جلد کتاب عرفانی بر روی لینک ذیل کلیک نمائید :
یکصد جلد کتاب عرفانی و اشعار کلیه شاعران کلاسیک ایران
