اشعار عرفانی شعرای بزرگ
منتخبی از زیباترین اشعار عرفانی مولوی، حافظ،سعدی ،عطار ،عراقی و سایر بزرگان شعر و ادب

مست خراب یابد هر لحظه در خرابات

گنجی که آن نیابد صد پیر در مناجات

خواهی که راهٔابی بی‌رنج بر سر گنج

می‌بیز هر سحرگاه خاک در خرابات


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی

از پرده برون آمد، ساقی، قدحی در دست

هم پردهٔ ما بدرید، هم توبهٔ ما بشکست

بنمود رخ زیبا، گشتیم همه شیدا

چون هیچ نماند از ما آمد بر ما بنشست


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

باز مرا در غمت واقعه جانی است

در دل زارم نگر، تا به چه حیرانی است

دل که ز جان سیر گشت خون جگر می‌خورد

بر سر خوان غمت باز به مهمانی است


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

دل، چو در دام عشق منظور است

دیده را جرم نیست، معذور است

ناظرم در رخت به دیدهٔ دل

گرچه از چشم ظاهرم دور است


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست

یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست

در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن

یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

عشق، شوری در نهاد ما نهاد

جان ما در بوتهٔ سودا نهاد

گفتگویی در زبان ما فکند

جستجویی در درون ما نهاد


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

در حلقهٔ فقیران قیصر چه کار دارد؟

در دست بحر نوشان ساغر چه کار دارد؟

در راه عشقبازان زین حرف‌ها چه خیزد؟

در مجلس خموشان منبر چه کار دارد؟


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی

 

می روان کن ساقیا، کین دم روان خواهیم کرد

بهر یک جرعه میت این دم روان خواهیم کرد

دردیی در ده، کزین جا دردسر خواهیم برد

ساغری پر کن، که عزم آن جهان خواهیم کرد


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

آن را که غمت ز در براند

بختش همه دربدر دواند

وآن را که عنایت تو ره داد

جز بر در تو رهی نداند


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

آخر این تیره شب هجر به پایان آید

آخر این درد مرا نوبت درمان آید

چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟

آخر این گردش ما نیز به پایان آید


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

نیم چون یک نفس بی غم دلم خون خوار اولی‌تر

ندارم چون دلی خرم، تنی بیمار اولی‌تر

نیابد هر که دلداری، چو من زار و حزین اولی

نبیند هر که غمخواری، چو من غمخوار اولی‌تر


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک

درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک

به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم

ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

خوشتر از خلد برین آراستند ایوان دل

تا به شادی مجلس آراید درو سلطان دل

هم ز حسن خود پدید آرد بهشت آباد جان

هم به روی خود برآراید نگارستان دل


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

در ملک لایزالی دیدم من آنچه دیدم

از خود شدم مبرا، وانگه به خود رسیدم

در خلوتی که ما را با دوست بود آنجا

گفتم به بی‌زبانی، بی گوش هم شنیدم


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

گر چه ز جهان جوی نداریم

هم سر به جهان فرو نیاریم

زان جا که حساب همت ماست

عالم همه حبه‌ای شماریم


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

مقصود دل عاشق شیدا همه او دان

مطلوب دل وامق و عذرا همه او دان

بینایی هر دیدهٔ بینا همه او بین

زیبایی هر چهرهٔ زیبا همه او دان


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

ای در میان جانم گنجی نهان نهاده

بس نکته‌های معنی اندر زبان نهاده

سر حکیم ما را در شوق لایزالی

در من یزید عشقش پیش دکان نهاده


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰

خوشا دردی!که درمانش تو باشی

خوشا راهی! که پایانش تو باشی

خوشا چشمی!که رخسار تو بیند

خوشا ملکی! که سلطانش تو باشی
بقیه در  ادامه مطلب


ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
 
تاريخ : دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی

چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت

که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی
بقیه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی

اسلایدر