تاريخ : دوشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۰
گر تو طالب عشقی، غم دمادمست اینجا
ور نشانه میپرسی، رشته سر گمست اینجا
چون درین مقام آیی گوش کن که: در راهت
ز
آب چشم مظلومان چاه زمزمست اینجا
ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
تاريخ : دوشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۰
حاشا! که جز هوای تو باشد هوس مرا
یا پیش دل گذار کند جز تو کس مرا
در سینه بشکنم نفس خویش را به غم
گر
بیغمت ز سینه بر آید نفس مرا
ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
تاريخ : دوشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۰
باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟
تشنگان عشق را آن آب چون آذر کجاست؟
همچو چشم خویش ساقی مست میدارد مرا
ما
کجاییم، ای مسلمانان، و آن کافر کجاست؟
ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
تاريخ : دوشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۰
در خرابات عاشقان کوییست
وندرو خانهٔ پریروییست
طوقداران چشم آن ماهند
هر
کجا بسته طاق ابروییست
ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
تاريخ : دوشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۰
عشق همان به که به زاری بود
عزت عشق از در خواری بود
دست بگیرد دل درویش را
دوست
که در مهد و عماری بود
ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
تاريخ : دوشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۰
من بادهٔ عشق نوش کردم
چون مست شدم خروش کردم
هر عربدهای که باده انگیخت
با
زاهد خرقهپوش کردم
ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
تاريخ : دوشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۰
سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من
که فتحالباب هجرانست و تحویل نگار من
مرا چون ماه در عقرب خوش آمد روی و زلف او
از
آن نیکی نمیبینم، که بد بود اختیار من
بقیه در ادامه مطلب
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب...
ارسال توسط علیرضا ملکی
آخرین مطالب
